برخی از جمهوری خواهان محوریت رضا پهلوی را کوتاه ترین راه برای گذار از جمهوری اسلامی به نظام نامعلوم آینده که بنظرشان هر جه باشد بدتر از نظام کنونی نیست، هستند، این دوستان رهبری جمعی داخل کشور را سراب می دانند، برخورد عصبی با هر نقدی از نظام گذشته و عملکرد رضا پهلوی و محمد رضا پهلوی میکنند، دوستان توجه ندارند که پایگاه ثابت و محوری رضا پهلوی سلطنت طلبان که یک نظام اقتدارگرا و سلطنت مطلقه را خواهان هستند، میباشد، مشروطه خواهان واقعی (مانند مصدق) که مخالف کودتای ۲۸ مرداد باشند، تقریبا نیستند،
جامعه ایران بستر دو خواست اصلی کذار به دمکراسی و کذار به استبداد است، وظیفه جمهوری خواهان دمکرات تقویت احتمال گذار به دمکراسی است، این با تقویت رابطه رهبر-توده و نفی اپوزیسیون سازمان یافته انجام نمی شود، تقویت تک صدایی در سپهر سیاسی ایران فقط به گذار به استبداد کمک می کند، و به احتمال زیاد این تاج بر سر یک نظامی نیرومند گذاشته میشود تا رضا پهلوی،
گذار از حکومت بطرز ظریفی به گذار به دمکراسی هم پیوند خورده است و این راه سخت با شکل گیری رهبری جمعی دردرون کشور و نه رهبر فرزانه در برج عاج، اقتدار دمکراتیک با تقدیس گذشته و تقدیس وارث ناج و تخت بوجود نمی اید. رضا پهلوی بعنوان یک بردار در یک جنبش وسیع دمکراسی خواهی میتواند نقش مهمی را همسان با بردارهای دیگر دمکراسی خواهی بازی کند.
مشکل بخشی از جمهوریخواهان اقتدارگرا در این است که بخاطر دنبال کردن راهبرد مطلق سرنگونی طلبی و همچنین قبول کردن تحریم حداکثری به نام مقبول بودن نوعی دخالت خارجی ، و خواست تکرار مدل رهبری دست نایافتنی ۵۷ ، هر صدای انتقادی را مصداق تفرقه افکنی و تضعیف رهبری مطلق می بینند، برای ایجاد و حفظ پلولاریزم سیاسی پس از گذار ، امروز باید این تکثر را قبول کنیم. طرفداران پهلوی در ایران یک گرایش هستند و تمام مردم ایران ایشان را نمی خواهند، در بهترین حالت سی تا جهل درصد محبوبیت بر مینای نظرسنجی نیمه علمی موسسه گمان دارند، جمهوری خواهان دمکراسی خواه که قائل به رهبری جمعی و متکثر در چنبش دمکراسی خواهی هستند یک کرایش دیگر است که وجود دارد. واکنش گسترده این کرایش چه در قالب شش سازمان، چه در قالب سه ائتلاف اتنیکی و چه در قالب فعالین منفرد و مستقل، گزاره وجود این گرایش در سپهرسیاسی ایران را ثابت میکند. گرایشات دیگر نیز منجمله انواع و اقسام گزینه های منقد درون نظام جمهوری اسلامی وجود دارند که باید به رسمیت شناخته شوند، چه کرایش اصلاح طلبی که از حکومت بیرون رانده شده و رادیکال نر میشود. چه گرایش احمدینژادی.
همسویی و تحمیع نیروی محموعه نیروهایی که در پروسه گذار شرکت می کنند و دمکراسی را هدف خود قرار میدهند: چه موسوی و گرایش سبز در صورت قبول گذار/ تحول طلبان، چه گرایش پهلوی طلبان طرفدار رضا پهلوی و چه جمهوریخواهان دمکرات ضروری است، مناسبات این نیروها باید دمکراتیک باشد: رقابت و سازش در چشم انداز ، برای ساختن ایران فردا. با برخورد تهاجمی و تخریبی، انقلابی که یادآور دوران انقلاب ۵۷ است نمی توان آینده دمکراتیک ساخت، اشتباه ۵۷ را را تکرار نکنیم و با تک صدایی مخالفت کنیم، فقط چند صدایی میتواند آینده دمکراتیک ایران را تضمین کند، تک صدایی تقویت آن بنظر من در نهایت یک نیرو و فرد نظامی را احتمالا بطرف قبضه کردن قدرت میراند،
بسیاری از جمهوری خواهان از ایجاد اقتدار دمکراتیک در خارج از کشور نا امید هستند، ولی جوانه های آن قابل رویت است، با احترام متقابل و رواداری و گفتگو میشود ، پلولاریزم سیاسی در ایران آینده را محتمل تر کرد.