مدل سیاسی جمهوری خواهی و پراگماتیسم سیاسی – احمد هاشمی
Source: اخبار روز
کس نبیند که تشنگان حجاز بر سر آب شور گرد آیند
هر کجا چشمه ای بود شیرین مرد م و مرغ و مور گرد آیند
سعدی
تجربه های تاکنونی مدل سلطنتی و مدل جمهوری اسلامی در ایران اثبات این قطعیت نسبی هست که: درجوامع پیشادموکراتیک، با ساخت ناموزون سیاسی و سنت های سیاسی- اجتماعی غیردموکراتیک در کنار الگوی عام “قدرت محور” یعنی منازعه قدرت حاکم با اپوزیسیون بر سر قدرت و در محور تضاد بین دموکراتیزه کردن جامعه (آزاد سازی سیاسی و اقتصادی)، پذیرش نهادی غیرانتخابی و غیرپاسخگو و مجهز به حق وتو مانند ولی فقیه یا پادشاه، حتی اگر درآغاز ظاهرا پذیرنده دموکراسی و دموکراسی پارلمانی باشد، به تدریج با استفاده از قدرت نامحددود و با سلطه بر قوه قهریه، به دیکتاتور شخصی منجر می شود
اندیشه سیاسی و دگرگونی سیاسی
موضوع اندیشه سیاسی از نقطه نظرتاریخی در وجه عمده تا کنون، تظریاتی در رابطه با دگرگونی های سیاسی و به طور مشخص در باره تغییر، تحول و نفی نظام های حاکم و ارائه برنامه نظام های جایگزین بوده است. از این رو اندیشه سیاسی دو وظیفه مهم برعهده دارد:
الف – وصف و تفسیر واقعیت های سیاسی حاکم تا حد ممکن و یا به عبارت دیگر توصیف وضعیت موجود
ب- ترسیم وضعیت مطلوب یا ارائه برنامه پیشنهادی نظام جایگزین
ارائه برنامه های پیشنهادی می تواند مشتمل بر سه رویکرد متفاوت باشد: رویکرد نخست، طرح نظام سیاسی جایگزین و آرمانی بر اساس سنت های گذشته، رویکرد دوم، طراحی نظام جدید در چارچوب ایدئولوژی پردازی و ایدئولوژی اندیشی و رویکرد سوم متکی بر پراگماتیسم سیاسی.
در ایران هم اکنون، مناقشه گسترده ای بر سر نوع نظام سیاسی آینده در میان کنشگران و گروه های سیاسی اپوزیسیون جریان دارد و ما شاهد پنج مدل سیاسی جایگزین هستیم: الف- ادامه جمهوری اسلامی با اجرای بی تنازل قانون اساسی ب- احیای مدل سلطنتی، ج- الگوی دولت اقتدارگرای مجاهدین، د- ایجاد جامعه ای سوسیالستی، ه- جمهوری خواهی.
طرح نظام سیاسی جایگزین و آرمانی، در دو مدل “ادامه جمهوری اسلامی با اجرای بی تنازل قانون اساسی” و “احیای مدل سلطنتی” متکی بر سنت های گذشته است.
طرح نظام سیاسی جایگزین و آرمانی در دو مدل “الگوی دولت اقتدارگرای مجاهدین” و “ایجاد جامعه ای سوسیالستی” در چارچوب ایدئولوژی پردازی و ایدئولوژی اندیشی قرار دارد. در این میان تنها مدل سیاسی جایگزین جمهوری خواهی، در زمره مدل متکی بر پراگماتیسم سیاسی است.
تجربه های تاکنونی در ایران
تجربه های تاکنونی مدل سلطنتی و مدل جمهوری اسلامی در ایران اثبات این قطعیت نسبی هست که: درجوامع پیشادموکراتیک، با ساخت ناموزون سیاسی و سنت های سیاسی- اجتماعی غیردموکراتیک در کنار الگوی عام “قدرت محور” یعنی منازعه قدرت حاکم با اپوزیسیون بر سر قدرت و در محور تضاد بین دموکراتیزه کردن جامعه (آزاد سازی سیاسی و اقتصادی)، پذیرش نهادی غیرانتخابی و غیرپاسخگو و مجهز به حق وتو مانند ولی فقیه یا پادشاه، حتی اگر درآغاز ظاهرا پذیرنده دموکراسی و دموکراسی پارلمانی باشد، به تدریج با استفاده از قدرت نامحددود و با سلطه بر قوه قهریه، به دیکتاتور شخصی منجر می شود. تجربه پادشاهی مشروطه و نظام ولایت فقیه درایران تاییدی بر درستی این قطعیت نسبی و تاثیر آن بر روندهای احتمالی، در سیاست در ایران است.
از میان چهار مدل نامبرده “ایجاد جامعه ای سوسیالستی” در ایران در شرایط کنونی شانسی برای تحقق ندارد و در صورت تحقق نیز تنها با اقتدارگرائی می تواند ادامه حیات دهد، دو مدل، ادامه جمهوری اسلامی با اجرای بی تنازل قانون اساسی واحیای مدل سلطنتی، تکرار بیراهه دیروزاست.
موضوع مهم دیگر در اندیشه سیاسی
موضوع مهم دیگر در اندیشه سیاسی، چگونگی تغییر، تحول و یا نفی نظام حاکم است. تجربه های تاریخی حاکی از این است که شیوه های مختلفی برای این هدف وجود دارد، تغییر و تحول می تواند در چارچوب مبارزه مسالمت آمیز و از طریق رفراندوم و یا انتخابات آزاد باشد و یا اینکه با مبارزه بدون خشونت و سرانجام با نافرمانی مدنی نظام سیاسی وادار به انحلال خودخواسته شود. شیوه دیگر نیز انتخاب مبارزه قهرآمیز و مسلحانه است. البته این امکان وجود دارد که شیوه های مختلفی در ترکیب با یکدیگر برای هدف تغییر، تحول و یا نفی نظام حاکم مورد استفاده قرار گیرند.
در اینجا نیز دو رویکرد متکی بر سنت های گذشته و ایدئولوژی اندیشی، ارکان دگرگونی سیاسی را بر پایه باورهای عمل محور قرار می دهند و کمتر در پی پایه ریزی یک نظام بدیل هستند و از آنجائی که هدف تنها حاکم شدن “ما” است، لزومی برای دگرگونی های بنیادی در نظام سیاسی نمی بینند.
طرفداران ایدئولوژی و حامیان سنت های گذشته در یک معنا، عمدتا دغدغه عمل سیاسی دارند و توجه ای به نتیجه گیری های نظری ندارند و یا به قول گرامشی آن ها اهمیتی برای “تدارک فرهنگی” در جهت دگرگونی های سیاسی قائل نیستند.
در همین رابطه است که طرفدران رژیم پادشاهی و همچنین مجاهدین متکی بر ایدئولوژی قدرت، ملاک مشروع نبودن جمهوری اسلامی را در حاکم نبودن خود می دانند. این احتمال که نتایج عملی این دو رویکرد به فروپاشی سیاسی و یا سرزمینی در ایران منجر شود، نیز وجود دارد، زیرا قرار نیست و لزومی ندارد که دگرگونی بنیادینی در ایران رخ دهد.
گونه دیگر تحول سیاسی در ایران با تکیه بر پراگماتیسم سیاسی، برپایی جمهوری لیبرال – دموکراتیک است، تردیدی در این نیست که نیروی محرکه عمده در این راستا جمهوری خواهان ایران هستند. اینکه آیا جمهوری خواهان ایران توانائی لازم برای “تدارک فرهنگی”، ارائه نظام بدیل، ایجاد دیالوگ ملی و برپایی ائتلاف گسترده دموکراسی خواهان ایران را دارند، خود موضوع بحث دیگری است.
احمد هاشمی
ahmad.haschemi@gmx.at